پیامک اربعین حسینی
از بدرود اشکبار کاروان، چهل غروب گذشته است و قصه هاى سوخته، به چشم هاى فرات مى ریزد...
باز عاشوراییان پیدا شدند باز هم سوداییان شیدا شدند
اربعین! غصه های گل کجاست اربعین! ناله بلبل کجاست
اربعین عشق، عبّاست چه شد اربعین، فریاد احساست چه شد
چه سخت است چهل روز منزل به منزل، عاشقى را به دوش کشیدن و از ساحل، دریا را نظاره کردن!
یا زینب! آه سینه سوز تو، هنوز از پشت حصار قرن ها، شعله بر جان مى زند...
بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست
اربعین است اربعین کربلاست هر طرف غوغایی از غم ها به پاست
امام باقر علیه السلام:
انسان و جنّ و پرنده و درنده در سوگ حسین بن على گریستند تا اشكشان جارى گشت.
(كامل الزیارات، ص 82)
چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام
گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد قامت خم گشته ای بهر جواب آورده ام
آسمان چه خون رنگ است! زمین چه بى تابانه چونان گهواره کودکى گریان، زیر پایمان تکان مى خورد و مى لرزد!
اینک، هنگامه اى شگرف است.
فریادى بلند از فراسوى زمان به گوش مى رسد.
کسى انگار بر مرگ فرزند آدم مى گرید...!
چهل روزه که بوی گل نیومد صدای چهچه بلبل نیومد
چهل روزه چهل منزل اسیرم غم چل ساله گویی کرده پیرم
امام صادق علیه السلام:
شفاى هر دردى در تربت مرقد حسین است و آن بزرگترین داروست.
(كامل الزیارات، ص 289)
بلبلان آمده گل ها همه پرپر گشتند حرم الله دوباره به حرم برگشتند
زائر پیکر صد پاره بی سر گشتند همگی دور مزار علی اکبر گشتند
مرا به یاد بیاور؛
مرا که پیرتر از تمام عمر خویش، اینک شناختنى نیستم.
من همان هروله آتش به دامانم که چهل روز پیش، در این صحرا، هنوز جوان بود و تمام قافله به جا مانده از تو را به دوش گرفت و ره سپار شد.
بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی داند که همچون دوردستان آرزوی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد
آیینه شدی تا که خدا در تو درخشید
خورشیدترین حادثه ها در تو درخشید
بر دوست همان روز که با حنجره ی خون
گفتی تو «بلی» کرب و بلا در تو درخشید
امام صادق علیه السلام:
سجده بر تربت حسین حجابهاى هفتگانه بین انسان و خدا را بر مىدارد.
(بحارالانوار، 82/153)
مقیدان تو از ذکر غیر خاموش اند به خاطری که تویی دیگران فراموش اند
هزار سال گذشت از حکایت مجنون هنوز مردم صحرا سیه پوش اند
فرآوری: صالح
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: